در طول بازی، کودکان توسط گربه اسباب بازی با عناصر فیزیکی و اجتماعی محیط ارتباط برقرار می کنند و به آنها اجازه می دهد چالش ها را کشف کنند و مهارت های جدید را امتحان کنند.
این امر رشد، سلامت و رفاه کودک را افزایش می دهد.
از طریق بازی، کودکان یاد می گیرند که دنیای اطراف خود را تفسیر کنند که در مقابل مهارت های شناختی، عاطفی، اجتماعی و فیزیکی آنها را افزایش می دهد.
یادگیری مبتنی بر بازی، آمادگی و نتایج تحصیلی را ارتقا می دهد. بنابراین، بهینه سازی محیطی که کودکان در آن بازی می کنند مهم است.
در دوران نوپا، رشد شناختی از طریق کاوش حسی و حرکتی شکوفا می شود. پیاژه در نظریه رشد شناختی خود اظهار داشت که کودکان در حین کاوش، دستکاری و تقلید محیط اطراف خود، دانش کسب می کنند.
به همین ترتیب، اریکسون در نظریه روانی اجتماعی خود، دوران نوپا را به عنوان دوره ای توصیف کرد که در آن کودکان با استفاده از مهارت های شناختی و حرکتی تازه کسب شده برای تصمیم گیری، به افراد مستقل تبدیل می شوند.
با بهبود مهارت های شناختی، زبانی و حرکتی، کودکان نوپا می توانند در بازی های پیچیده تری شرکت کنند.
یکی از مهارتهای شناختی که در اوایل دوران کودکی رشد میکند و تأثیر زیادی بر مشارکت در کارهای متناسب با سن دارد، توجه است.
توجه به فرد این امکان را می دهد که اطلاعاتی را در مورد یک هدف جمع آوری کرده و تعامل با آن را حفظ کند. طبق مدلی که توسط راف و روثبارت ارائه شده است، کنترل توجه از اگزوژن به درون زا تغییر می کند.
در دوران نوزادی، انتخاب هدف و حفظ توجه تحت سلطه ویژگی های محرک های بیرونی، مانند مجاورت و تازگی است، و درگیری با نگاه کردن مشخص می شود.
در دوران نوپا، انتخاب هدف می تواند منعکس کننده علاقه، کنجکاوی و اهداف کودکان باشد. با پیشرفت در مهارت های حرکتی، دستکاری اشیا به شاخصی از درگیری کودکان نوپا تبدیل می شود.
با تکیه بر تجربیات گذشته خود، کودکان نوپا قادر به ایجاد یک برنامه عمل برای درگیر شدن با اشیاء می شوند و متعاقباً، حفظ وفاداری به اجرای برنامه های خود، مدت زمانی را که توجه آنها را حفظ می کنند افزایش می دهد.
با این حال، انتخاب هدف و توجه مداوم می تواند مستعد حواس پرتی باشد.